از میان لذات این دنیا، شاید سهم من تنها واژهدوستی -یا آنچه اعراب «شهوت کلام» میخوانند- باشد. سخت است زادهشدن و زیستن در دنیایی که گویا هیچ چیزش سر جایش نیست، و اگر جز این باشد باید آن را بهپای بخت نوشت و نه برعکس! تحصیلاتم را تا آنجا که میشد ادامه داده و خواهم داد؛ اما بعید است که نه دانشگاهی بخواهد من و روشم را بپذیرد، و نه من زیر بار کار بیهودهی آنها بروم. تازه اصلا اگر هم بروم مگر از دست من چه کاری ساخته است؟ علاقهمند کردن دانشجویان به فلسفه؟ شوخی است! شرط اول علاقهمندی آزادی در گزینش است، در شرایط جبر و جباری هیچ کس عاشق نمیشود و اگر هم بشود، به دو پول نمیارزد! چگونه میشود دانشجویانی را که ناگزیرند چهار سال این رشته را بخوانند دلبستهی این رشته کرد؟! آن کسی هم که از پیش دل بدان بسته باشد دیگر من و امثال من را میخواهد چه کار؟!
این تازه مربوط به یگانه کاری بود که من در آن اندکی ورزیدگی و توانایی دارم. در دیگر کارها که یا نامجربام و یا مجرب به تجارب ناکام؛ به قول حافظ عزیز، «من جرّب المجرَّب حلت به الندامه»! مساله گیرآوردن خرجی خود و خانوادهام نیست. من در خانوادهای بالیدهام که کار برایشان هرگز عاری نبوده. از هر گوشه و کنار، با ربط و بیربط، اگر بشود میتوانم ارتزاقی کنم، ولو در این شرایط، هر روزش کمتر از دیروز باشد. مساله شوق و شور ادامه است، چیزی که تاب سختی روزگار و خستگی جان را بیاورد. در این یک قلم، من هیچ چیز را نیکوتر از «ساحت سخن» نیافته، و ایبسا که تا آخر نیز نیابم. اغراق نیست اگر بگویم که با خواندن بیت «نمیرم از این پس که من زندهام/ که تخم سخن را پراکندهام» از فردوسی بزرگ، شوقی را یافتم که مانندش را هیچ جای دیگری نیازموده بودم. نه فقط من، بلکه از هیچ کس دیگر هم نشنیدم که چونان شور جاودان و یزدانی را به کار خویش ابراز کند. واژگان مردهریگ دیرینهی نیاکان دور دست مایند. همه عمر بدان مشغول و مشتغل بودند، چه هنگام خشم، چه هنگام خوشی، چه در نوش و چه در اندیشه. و چه کسی میداند چه بیشهزارهای سترگی که از این «تخم سخن» رستهاند! همان دهقان پاکزاد در جایی بهزیبایی و نیکی گفته بود: «درختی که پروردی آمد به بار/ بیابی هم اکنون برش در کنار. اگر بار خارست خود کشتهای/ و گر پرنیانست خود رشتهای». زبان ما هم «بار خار» است و هم «پرنیان». بیشهای به این گستردگی، برای همهی ما، حتا پس از مرگمان نیز جایی دارد. دیگر چه میخواهیم؟
نمیدونم به حرفات ربطی داره یا نه
امیدوارم اگر به درست بودن کارت راهت و رفتارت معتقدی به خاطر اشتباهی بودن شرایط و برخوردها و مخاطب ها تغییر نکنی، کار خیلی سخت و دردناکیه میدونم اماادامه بده