میلاد! یادداشتت در مورد اسرائیل ضعیف و غیرقانع کننده بود، چون به جای بحث تاریخی دقیق و فنی، کلیات روانکاوانه تفت دادی که مخاطبان مخالفات هم به سادگی علیه خودت از آن استفاده کردند. با یک بحث کلی نمی توان یک مناقشه ی جزئی را تبیین کرد.
قبلا هم سر داستان ایران و آمریکا چنین مخاطرهای کردی و با بحث «ارباب و برده»ی هگل میخواستی کسانی را قانع کنی، اما یکسره ناکام ماندی.
مشکل استدلال های تو این نیست که موضع، و بلکه تعصب سیاسی خاصی داری. مشکل استدلال هات در این است که متوجه نیستی ذات دانش سیاست مخالف ذات فلسفه و علوم نظری مثل روانکاوی است. در سیاست مساله بر سر مفاهیم کلی یا حقایق ذاتی نیست. بنیاد دانش سیاست مفهوم «مصلحت» است و این مفهوم هم اصلا تاریخی و جزئی است و نه فلسفی و کلی.
وقتی مینویسی «ذات استیت نژادپرست و استعماری است»، تنها داری دشنام های اخلاقی و روانشناختی پشت سر هم ردیف میکنی و نه تحلیل علمی.
تو باید بتوانی بر مبنای درک دقیق و جزئی نگر از تاریخ پدیده ای که تحلیلش میکنی، چه اسرائیل باشد چه امریکا چه تشیع، ابعاد مختلف آن را نشان بدهی؟ با چهارتا فرمول شبهه روانکاوانه و چهارتا ناسزای اخلاقی که تکلیف پدیده های پیچیده را روشن نمیکنند مرد مومن!
زیدآبادی تز دکترایش را دربارهی اسرائیل و تاریخاش نوشته و همواره اخبار و وقایعش را از نزدیک دنبال کرده است. نوع تحلیلهای او را با یادداشت های سانتی مانتال خودت مقایسه کن!
از دل یادداشت های تو فقط بوی جنگ آخرالزمانی بیرون میآید که میخواهد با نسبت دادن اوصافی شرارت آمیز و غیر تاریخی به طرف مقابل، زمینه ی جنگی آنتاگونیستی و گریزناپذیر را فرآهم کند.
ضمنا یک نصیحت دیگر هم دارم. وقتی میخواهی یهودیان را تحلیل کنی، سعی نکن از مفاهیم «هایدگری» دست و دل بازانه استفاده کنی. هایدگر خودش یک بار مفاهیمش را درباره یهودیان استفاده کرد و نتیجهاش شد تحسین فلسفی مآب هیتلر و ایدئولوژی یهودستیز او!
همین مورد هایدگر به خوبی نشان میدهد که هیچ چیزی به اندازه ی مفاهیم کلی فلسفی برای فهم موقعیت های جزئی سیاسی و تاریخی خطرناک نیست!