ابراهیم وقت زیادی ندارم، فرصتم کوتاه است و کارهایم بسیار. آنقدر محو «ازل و ابد» درویشان شدم که ناغافل «لشکر ظلم» از هر «کرانه» بر سرم ریختند. خوشمزه اینکه همیشه پیش خودم ژست زمانشناسی و زمانهفهمی میگیرم!
همین اندک را هم دارم خرج دریغخوردن بر تُنُکمایهگی میکنم.
چارهای نیست، باید خودم را جمعوجور کنم، بادا باد! ما که از اولش هم جز «هوس قمار دیگر» در چتنه چیزی نداشتیم، زهی خیال باطل اگر گمان برند میتوانند آن را از ما بستانند. بیخود نگفتهاند که «از ازل تا به ابد» فرصت درویشان است..